|
وقتی بچه هستیم، اگه کسی ما را اذیت کنه، خانوادمون معترض می شن اما وقتی ما کسی را اذیت کنیم، خانوادمون میگن خوب بچست...وقتی بزرگ تر می شیم، وقتی یه نفررا می بینیم که آرایش کرده می گیم وای چه آرایشی، اما وقتی خومون آرایش می کنیم می گیم من آرایشم انقدر کمه که اصلا معلوم نیست... وقتی می شیم مبلغ دین، اگه کسی یه اشتباهی بکنه نسخه جهنم را براش می پیچیم اما وقتی خودمون اشتباهی بکنیم می گیم نه درست همونیه که من انجام دادم...وقتی می شیم کارمند یه اداره که ارباب رجوع میاد پیشمون، بهش می گیم امروز نیا فردا بیا، اما اگه خودمون بشیم ارباب رجوع یه اداره دیگه، اونوقته که انواع ناسزاها را نثار اون اداره می کنیم...وقتی می شیم خبرنگار، اگه یه نفر یه جای دنیا یه اختلاسی بکنه توی هر نوبت خبری 5 بار اعلام می کنیم، اما وقتی همون نوع یه نفرها از خودمون این کار را بکنه می گیم نه نباید مطرح بشه...وقتی می شیم رییس، وزیر یا وکیل، اگه یه رییس یا وزیر یا وکیل توی یه گوشه دنیا نتونسته باشه درست کارش را انجام بده و مردم اون نقطه دنیا مشکل داشته باشن، هی آه و ناله سر می دیم که مردم دنیا را بیچاره کردن.آخه چقدر ظلم، چقدر فقر، چقدر بیکاری، چقدر بی عدالتی. چقدر فساد ، اما وقتی خودمون این مدلی باشیم میگیم خوب ما در حال حل مشکلات هستیم. مشکلات زیاده...
خلاصه مشکل ما اینه که با چشم سر فقط بیرون از وجود خودمون را می بینیم و می خوایم اصلاح کنیم، غافل از اینکه باید اول با چشم دل درون خودمون را ببینیم و اصلاح کنیم، بعد بیرون از وجود خودمون را...
حدیثی که خیلی شنیدیم اما نمی دونم چقدر بهش عمل کردیم : هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و هر چه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند.
سایتی که حتما برامون مفیده: www.imamali.com
لیست کل یادداشت های این وبلاگ