یکی از مسایل مبتلا به من و همسن و سالانم در این روز ها باعث نوشتن مطلب زیر شد ان هم :« کمی ترس برای بیرون رفتن از خانه...» یعنی: وجود دزدهای  مال و شرف مردم
خوب واقعا دلیل این چیه ؟مساله ای که در پست پیش بیان شد ( بیکاری) می تونه یکی از دلیل های این مشکل باشه .اما خب از طرفی هم می شنویم  بسیاری از پسرها که به خاطر کار ، درس خود را ول می کنند و قید دانشگاه را می زنند ... چرا که معتقدند : « درس فایده ای برای آن ها ندارد و چه بسیار  تحصیل کرده هایی که بیکار در خیابان ها می چرخند!» و  خانواده هم بدون پشتوانه مالی چگونه معاش کند؟ برای همین خیلی ها به در و دیوار می زنند کاری پیدا کنند هر چند در سطح تحصیلات و یا مهارت های آنها نباشد. افرادی که با کلی بد بختی موفق می شوند به کنار اما کسانی که موفق به پیدا کردن کار نمی شوند و نها هر چه بیار تر پیظان فعال تر!  دوستان ناباب، افسردگی، انزوا سرخوردگی اعتیاد دزدی  و و و....! بگذریم از اینکه عده ای برای پاک کردن صورت مساله و یا از سر ناچاری خانواده هاشان را مجبور می کنند که پول لازم را برای سفر کردن ان ها به خارج به دست اورد که شاید ان جا بتوانند کار پیدا کنند اما ...! از طرف دیگر پسرانی که درس را رها می کنند هنگام ازدواج دچار مشکل می شوند . دختارنی که از سر بیکاری و یا حتا با هدف مشخص ادامه تحصیل داده اند کمتر پیش می آید که مایل باشد تحصیلات همسر آینده اشان کمتر از انها باشد (اینجا نقش ایمان افردا مهم است) و بنابر این باعث می شود آمار ازدواج در جامعه کمتر شود و یا اگر  پسر و دختری در این شرایط با هم ازدواج کنند (باز هم به علت پایین بودن سطح ایمان و کم رنگ شدن آرمانها) در آینده با سر کوفت زدن های دختر خانوم ، زندگیسرشار از غم و اندوه خواد بود و جنگ و دعوا  و این گونه آمار طلاق هم افزایش میابد.
از طرفی بسیار شنیده ایم که دختر خانومی به خاطر فقر شرف خود را به فروش گذاشت درست است عده ای از سردارایی زیاد و گروهی از نداری به فحشا کشیده می شنود ( که در احادیث هم اشاره بسیاری به این موادر شده است)
 می بینید؟! فقر و بیکاری و بی ایمانی در کنار هم  چه بلا هایی که بر سره خانواده ها نیاورده است ... !